در عصر غيبت كه دست ما از وحي و خاندان عصمت كوتاه است تنها راه آشنايي با وظايف ديني عبارتست از آشنايي با قرآن و سنت رسول خدا(ص)، وظيف? ما نسبت به اين دو كه بر اساس حديث ثقلين از آنها به عنوان دو امانت گرانبها نام برده شده، بسيار سنگين است.
زيرا افزون بر حفظ و پاسداري و مبارزه با آنچه سبب نابودي و يا كم رنگ شدن آنها ميشود بايد براي به دست آوردن وظايف ديني و نجات از گمراهي و تاريكيهاي امور دنيايي آن دو را بشناسيم و در زندگي فردي و اجتماعي مورد عمل قرار بدهيم. از اينها گذشته وظيفه ديگري كه بر دوش همگان سنگيني ميكند و تا به حال كمتر در اين جهت قدم مثبتي برداشته شده تبليغ صحيح و عرضه آن در قالبهاي روز پسند براي جهانيان است.
مولا امير مؤمنان در خطبهاي كه مشهور به ديباج شده است، ضمن تبيين آنچه كه موجب قرب الهي است درباره جايگاه و نقش قرآن در اين باره ميفرمايد:
و تعلّموا القرآن فانّه احسنُ الحديث و تفقهوا فيه فانه ربيع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفاءُ الصدور و احسنوا تلاوته فانّه انفع القصص و ان العالم العامل بغير علمه كالجاهل الحائر الذي لايسْتفيق من جهله بل الحجّةُ عليه اعظم و الحسرةُ له الزم و هو عند اللّه اَلْوَم.8
قرآن را بياموزيد كه بهترين گفتار است و آن را نيك بفهميد كه بهار دلهاست. از نور آن شفا و بهبودي خواهيد كه شفاي سينههاي بيمار است و قرآن را نيكو تلاوت كنيد كه سود بخشترين داستانهاست زيرا عالمي كه به غير علم خود عمل كند چونان جاهل سرگرداني است كه از بيماري ناداني شفا نخواهد گرفت بلكه حجت بر او قويتر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پيشگاه خدا سزاوارتر به نكوهش است.
مولا علي در اين قسمت از خطبه ديباجيه به پنج امر در رابطه با قرآن فرمان داده است:
ابن ابي الحديد در شرح اين جمله مينويسد:
از آن جهت كه خداوند از قرآن با عنوان و نام حديث ياد كرده «نزل احسن الحديث كتاباً متشابهاً» (زمر، 39/23) آن حضرت نيز فرموده قرآن بهترين حديث است. سپس ميگويد: عالمان معتزلي به اين آيه استدلال كردهاند كه قرآن حادث است.9
علامه ابن ميثم در شرح اين كه قرآن ربيع (بهار) دلهاست مينويسد:
وجه مشابهت اين است كه قرآن در بردارنده تمامي علوم شريف و مفيد، و تمامي اسرار شگفت انگيزي است كه دل را جلا ميدهد، همانگونه كه بهار زماني است كه همه گلهاي دلانگيز شكوفا ميشود و موجب روشنايي چشم و خوشحالي ميشود.10
ممكن است مقصود آن حضرت از تفقه، يادگيري و توان خواندن نباشد بلكه غور و تعمق در آن باشد چون تفقه در دين عبارتست از بصيرت همه جانبه و كامل در دين از اين رو رسول خدا به هنگام فرستادن مولا امام علي به يمن، دربارهاش دعا كرد و فرمود: اللهم فقّه في الدين (بار الها او را در دين بصير و آگاه كن).
واضح است انسان و جوامع انساني هميشه مبتلا به انواع مرضهاي ظاهري و باطني، روحي و جسمي بوده و خواهد بود و هيچ مرجع و ملجأ مورد اطميناني جهت شفا و بهبودي اين امراض جز قرآن نيست زيرا ممكن است افرادي و يا پارهاي از علوم بشري ادعاي معالجه اين امراض را داشته باشند و ليكن اگر دقت شود يا در ادعا صادق نيستند و يا اگر صادق باشند منبع گفتههاي آنها قرآن است. روايات در اين جهت فراوان است، علي بن ابراهيم از پدرش (ابراهيم بن هاشم) از نوفلي از سكوني از امام صادق از پدرانش نقل ميكند:
شخصي به محضر رسول خدا آمده و از درد سينه شكايت كرد آن حضرت فرمود از قرآن شفا بطلب خداوند ميفرمايد قرآن شفاي دردهاي سينههاست.
درباره چگونگي تلاوت و آثار آن مطالب فراواني رسيده است كه به يكي دو نمونه از آنها اشاره ميكنيم.
محقق شوشتري در رابطه با تأثير تلاوت و قرائت قرآن داستان آموزندهاي را گزارش كرده است:
وليد پسر مغيره فردي سالخورده و از زيركان عرب به شمار ميآمد و جزو مسخره كنندگان رسول خدا بود. رسول خدا در حجرهاي مشغول خواندن قرآن بود مردم سراغ وليد آمده و خواستند: بيا ببين محمد چه ميخواند آيا شعر است و يا خطبه و يا كار كاهنان را انجام ميدهد. وليد نزديك آن حضرت رفت و گفت از شعرهايت برايم بخوان: حضرت: فرمود شعر نيست بلكه كلام خداست. گفت: مقداري از آن را بخوان. رسول خدا سور? حم را شروع كرد تا رسيد به «فان اعرَضُوا فقل اَنذرْتُكم صاعِقَةً مِثلَ صاعِقةِ عادٍ و ثمود» (فصلت، 41/13) (پس اگر روي برتافتند بگو شما را از عذابي مانند عذاب قوم عاد و ثمود ـكه به باد صرصر و بانك كشنده آسماني گرفتار شدندـ بيم ميكنم. وليد بر خود لرزيد و مو بر سر و ريشش راست شد. وارد خانهاش شد و پيش قريش نرفت. قريش نزد ابوجهل رفته و گفتند: اي ابا حكم! همانا ابو عبد شمس (وليد) مسلمان شده و پيش ما نميآيد. ابو جهل پيش او رفت و گفت: اي پسر عمو ما را سرشكسته و دشمن را خوشحال كردي آيا مسلمان شدي؟ او گفت: مسلمان نشدم و ليكن كلامي شنيدم كه بدنم لرزيد. ابوجهل پرسيد: آيا خطبه خواند؟ گفت: نه، خطبه كلام متصل است ولي كلام او منثور بود. گفت: شعر خواند. گفت: نه، من را رها كنيد تا فردا فكر كنم. فردايش گفت: برويد بگويد او ساحر است زيرا دل مردم را به كار گرفته است.11
محقق خوئي در شرح اين فراز رواياتي را درباره تلاوت و چگونگي آن بازگو كرده است از جمله: عن عبد الله بن سليمان قال سألت ابا عبد الله(ع) عن قول الله عزوجل «و رتل القرآن ترتيلاً» قال: قال اميرالمؤمنين(ع) بيّنه تبياناً و لا تهذه هذّالشعر و لا تنشره نشر الرمل.12
عبد الله بن سليمان ميگويد از امام صادق(ع) درباره تفسير قول خداوند متعال: قرآن را با ترتيل بخوانيد پرسيدم در پاسخ فرمود: امير مؤمنان فرموده است: يعني آن را آشكار بخوانيد و همانند شعر با سرعت و مانند رمّالان كند نخوانيد.
در پايان مولاي متقيان بر عمل كردن آنچه از قرآن فرا گرفته شده تأكيد كردهاند. ابن ميثم بحراني در شرح اين جمله كه چرا حال عالم بي عمل از جاهل بي عمل بدتر است مينويسد:
به سه برهان حال عالم بيعمل از نادان بيعمل بدتر است
الفـ حجت خداوند، نسبت به عالم قويتر است زيرا نميتواند عذر بياورد براي عمل نكردن به اينكه نميدانستم.
بـ حسرت عالمان بيعمل به هنگام مردن و در قيامت بيشتر است چون ميدانند چه كمالات زيادي از آنها فوت شده است.
جـ عالمان بيعمل بيشتر مورد ملامت و سرزنشاند.
نظرات شما عزیزان: